در این مقاله با توصیههای بسیار جامع و آموزنده در مورد تربیت کودکان در سنین مختلف آشنا شده و روشهای برخورد مؤثر با کودکان را یاد بگیرید ...
به هنگام تعیین تکلیف،هم قد بچه شدن و به چشمان بچه نگاه کردن و با جدیت حرف زدن با کودک یکی از تکنیک های بسیار مهم برای ارسال پیام است و هم چنین میتوان در مواقعی که کودک سرپیچی میکند از تنبیه و تشویق استفاده کرد.و باید دقت کرد که در تعلیم و تربیت فقط حد و حدود و بایدها و نبایدها برای کودک تعیین نمیشود بلکه روشهای استقرار نظم و کیفیت اجرای قوانین را هم کودک عملاً از ما یاد میگیرد و در آینده معمولاً از روشهایی برای استقرار نظم و قانون استفاده میکند که در پروسه تعلیم و تربیت از ما یاد گرفته است.
قاطعیت نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت دارد.قاطعیت توأم با آرامش است و در لحن قاطع اثری از استرس و خشونت دیده نمیشود و وقتی کودک مرتکب خطایی میشود از دور نباید بر سرش فریادکشید بلکه میبایست برای آنکه از شما نترسد به سمت او بروید و خود را به اندازهای خم کنید تا هم قد کودک گردید و مستقیم به چشمهایش نگاه کنید و اگر کودک خواست رویش را برگرداند و برود دستهایش را بگیرید و بدون اینکه در لحن شما اثری از خشونت و تهدید دیده شود بگویید لطفاً به من نگاه کن وقتی با این لحن با او مواجه شوید بچه شما متوجه نارضایتی شما شده و تردیدی برایش باقی نمیماند که راهی جزء اطاعت ندارد.
در چنین مواردی باید قاطعانه و به دور از خشم با کودک رفتار کرد و برای کودک جای مشخصی در نظر گرفت و با لحن قاطع به کودک گفته شود که این صندلی برای توست و از او بخواهیم که برای غذا خوردن در آنجا بنشیند و هم چنین نیم ساعت هنگام غذا خوردن و نیم ساعت بعد از غذا خوردن به کودک فرصت دهیم یعنی بعد از اتمام غذای خودمان ظرف غذای کودک را جمع نکنیم چون احتمال دارد کودک برای خوردن غذا برگردد.و نکته دیگری که باید رعایت گردد این است که نباید از زور و اجبار برای خوراندن غذا به کودک استفاده کرد و اگر کودک امتناع نمود اجازه بدهیم که گرسنه بماند و از خوردن خوراکیها و تنقلاتی مانند شکلات و شیرینی و.... اجتناب کنیم تا بتوان کودک را از آغاز با غذا خوردن سالم آشنا و عادت داد.
در تعریف و ستایش از کودک هرگز نباید خساست کرد اینگونه تحسینها کود ک را لوس و پر رو نمیکند پس برای تعریف و تمجید از کودک نباید منتظر شاهکاری از طرف او باشیم وقتی کار بدی نمیکند شایسته تقدیر است و باید مورد تحسین قرار بگیرد.
تعریف و تحسین و توجه مثبت یکی از مهمترین ابزارهای استقرار نظم و قانون است با تعریف و ستایش به هنگام رعایت نظم و قانون میتوانید کودک را به کارهای خوب تشویق کنید و با عدم تعریف او را از رفتار نادرست منصرف کنید.
در لحن تعریف و تمجید هیجان و خشنودی در صدایتان موج بزند، دست بزنید، به آرامی و به صورت محبتآمیزی بر پشت فرزندتان بزنید و یا بر سرش دست بکشید و احساستان را بر زبان بیاورید.
دادن آزادی و امکانات بیش از حد به بچهها و رها کردن او به حال خود نامطلوب است همان طور که استفاده از روشهای خشن زیانبار است.دادن آزادی بیش از حد به بچه نشانه علاقه به بچه نمیباشد بلکه نشانگر ناتوانی والدین در تعیین حد و حدود و استقرار نظم و قانون است بنابراین باید حد و مرز و قوانین مربوط به خانواده را مشخص و به صورت قاطعانه و به دور از خشم از کودک خواست که در چارچوب قوانین و مرزهای خانواده عمل نماید و اگر بر خلاف آن عمل نمود باید تنبیهی متناسب با عملی که انجام داده صورت بگیرد تا از لوس شدن کودک بتوان جلوگیری کرد.
اقتدار والدین وقتی به خطر میافتد که دوست داشته باشند محبوبترین فرد نزد کودکشان باشند و یا سعی کنند نسبت به کودکشان بیش از اندازه سختگیری کنند درحالیکه نظم و تربیت یعنی به موقع محبت کردن و به موقع قاطع و راسخ بودن .مثلاً همان طور که باید به کودکان احترام گذاشت به همان میزان باید از آنها انتظار احترام متقابل داشت.
برقراری نظم به معنای اعمال تنبیه و سختگیری نیست که علاقه فرزند را نسبت به والدین کم کند.
تدوین و استقرار قوانین نوعی آموزش است که طی آن کودک حد و مرزها را میشناسد و شیوههای کنترل و نظارت را تجربه میکند و پیامد این آموزش این است که درست رفتار میکند و مورد احترام و تحسین و تمجید بسیار قرار میگیرد.
قبل از آنکه بخواهید بچه را به دست پرستار یا نزدیکان خود بسپارید باید برایشان توضیح دهید که برای کودکتان چه رفتارهایی مجاز و چه رفتارهایی ممنوع است چون اگر بچههای کوچک با قوانین متفاوتی روبه رو شوند گیج و سر در گم میشوند.آنها نباید قواعد شما را نقض و بیاعتبار کنند اما میتوانند به شیوه خودشان با بچه ارتباط برقرار کنند و احیاناً قوانین بیشتری وضع کنند.
مادران وقتی به خانه برمیگردند نباید تحت تأثیر قرارگرفته و در واقع دچار عذاب وجدان گردند بلکه باید هم چنان قاطعانه قوانین را اجرا نمایند چون اگر قوانین را نادیده بگیرند در واقع مانند آن است که به بچه رشوه داده و به او هیچ کمکی نشده است.
هر خانواده جامعه و یا کشور برای استقرار نظم راه و رسمها و قوانینی را مستقر میکند تا بر آن اساس هرکس تکالیف و وظایف خود را د راین و یا آن زمان بداند بدون روال و قوانین مشخص هرکس میتواند در هر زمانی در کار دیگری خلل وارد کند بنابراین اگر زمان خواب و بیداری و غذای کودک مشخص نباشد و او بتواند هر وقت که دلش خواست بخوابد یا بیدار شود یا غذا بخورد نه تنها شخصیت او به درستی ساخته نمیشود بلکه با داشتن چنین کودکی دیگر فرصتی برای استراحت و آرامش و رسیدن به کارهای دیگر برای خانواده وجود ندارد.
قوانین باید واقعبینانه باشد و با سن و تواناییهای بچه تناسب داشته باشد چون انتظارات بیجا میتواند باعث بینظمی و تنش گردد و از فرزندان نباید توقع درک و انجام رفتارهایی مانند بزرگسالان را داشت و زمانی که فرزند کوچک است نمیتوان برای هر چیزی قانون وضع کرد بلکه میبایست در سن پایین از رفتارهای کم اهمیت صرفنظر کرد و فقط به موضوعات مهم و کلیدی اهمیت داد.مثلاً در ابتدا فقط قوانین مربوط به زمان خواب و بیداری و زمان غذا را مستقر کنید.
وقتی که قانونی وضع گردید باید با پیگیری و نظارت مستمر در اجرای آن این قانون را اجرایی کرد و اگر نمیتوان قانونی را اجرا کرد بهتر است آن قانون کنار گذاشته شود زیرا نبودن یک قانون بهتر از زیر پا گذاشتن آن است.در مورد قانون وضعشده هر روز باید با کودکان صحبت کرد و علاوه بر آن تذکر و نظارت بر اجرای برنامه هر روز ضروری است.لحن ما در اجرای برنامهها و قوانین باید آرام اما قاطع و خللناپذیر باشد مثلاً وقت خواب کودک باید گفت عزیزم تا پنج دقیقه دیگر باید بخوابی نه اینکه گفته شود موقع خواب است عزیزم نمیخوای بخوابی؟ هم چنین باید دقت کرد در اجرای برنامه از جملات شرطی استفاده نکنیم.
کتک زدن؛ هل دادن؛ گاز گرفتن؛ آزار دادن؛ رها کردن دست والدین به هنگام عبور از خیابان و کلیه رفتارهایی که میتواند به کودک یا دیگران آسیب بزند.
والدین باید عادت کنند از کلماتی مانند خواهش میکنم و لطفاً، ممنونم و... استفاده کنند تا کودکان هم بیاموزند تا از این کلمات استفاده کنند چون فقط عشق به فرزندان کافی نیست و در بینظمترین خانوادهها هم عشق و علاقه وجود دارد و احترام و ادب هم باید وجود داشته باشد. کودکی که یاد نگیرد به پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده احترام بگذارد در بیرون از خانه نیز به دیگران احترام نمیگذارد و این امر روابط اجتماعی و تبعا آرامش و خوشبختی او را در آینده به خطر میاندازد.
تربیت کودک در واقع نوعی نقش بازی کردن است مثلاً یک مادر ایده آل عصبانی نمیشود بلکه وانمود میکند که عصبانی شده و نقش مادر عصبانی را بازی میکند و این نقش را به خوبی بازی میکند.
به هنگام گفتگو با کودک محدودیتهای موجود در گفتگو با بزرگترها را باید کنار گذاشت و با اعتمادبهنفس کامل همه چیز را بزرگ کنید و در موردشان اغراق کنید و گاهی کار خود را به شخص سوم نسبت دهید مثلاً هنگامی که بر خلاف میل کودک میخواهید دستش را بشویید قصد خود را به سوم شخص نسبت دهید مثلاً بگویید پاشو مامان میخواد دستاتو بشوره.
برقراری نظم یک اصل است و ارتباطی به شخصیت کودک ندارد اما چون شخصیت کودکان متفاوت است مثلاً یک کودک آرام و دیگری پر تحرک است شیوههای برقراری نظم و اثربخشی شیوههای پیشنهادی در کودکان مختلف متفاوت است و به همین دلیل برای اعمال نظم باید از روشهایی که با توجه به ویژگیهای شخصیتی کودک بهتر جواب میدهد استفاده کرد تا به روح لطیف کودک آسیبی نرسد.
وقتی برنامه و روال مشخصی در خانواده حاکم گردد نظم و ترتیب و تبعا آرامش بیشتری در خانه حکمفرما میشود چون هر چیز در جای خود قرار میگیرد و اشخاص تکالیف و وظایف خود را نسبت به یکدیگر میفهمند و کودکان احترام گذاشتن به اطرافیان و نحوه برخورد با محیط پیرامون خود را یاد میگیرند و وقت اشخاص صرف کشمکشهای ناشی از بینظمیها نمیشود.
هرگز نباید گزینههای مختلف را در مقابل کودکان خردسال قرار داد چون توانایی انتخاب از میان چند گزینه را ندارند و وقتی ما از کودک بپرسیم که این لباس را دوست دارد بپوشد یا نه معنایش برای کودک این است که شما نمیدانید که کودک باید کدام لباس را بپوشد و یا نتیجه میگیرد که شما باید مطابق میل او رفتار نمایید بنابراین هرگز نباید در این سن از کودک خواهش کرد بلکه از آنها بخواهید که کاری را انجام دهند و چگونه عمل کنند.
برخی اتفاقات مثل دندان درآوردن یا بیماری و مهمانی رفتن میتواند در نظم و برنامه خلل وارد کند در صورت نقض قوانین باید دلایل آن را برای کودک کاملاً توضیح داد و مسئله را برایش روشن ساخت.نظم موجود در خانه باید اندکی انعطافپذیر باشد مثلاً روز تعطیل میتوان به کودک اجازه داد نیم ساعت بیشتر بیدار بماند و یا در برنامهریزی برای مهمانی رفتن سعی شود روز به مهمانی برویم و در مواردی که ناچار به مهمانی رفتن هستیم دلایل آن را برای کودک توضیح دهیم و علاوه بر آن تمهیدات لازم را برای حفظ نظم و روال خود مخصوصاً زمان خواب و غذا در نظر بگیریم.
کمبود خواب باعث افت عملکرد بچهها در مدرسه میشود و تحقیقات نشان داده که میانگین سن ذهنی بچهها بعد از یک هفته کم خوابی از ده ساعت به هشت ساعت و از ده سال به هفت سال کاهش پیدا میکند و این تأثیر منفی فقط یک تأثیر کوتاه مدت نیست بلکه در بعضی از بچهها میتواند به صورت درازمدت باشد هم چنین با افزودن یک ساعت خواب به خواب نرمال بچهها از ده ساعت به یازده ساعت سن ذهنی آنها تا دو ساعت افزایش میابد.
یکی از دلایلی که باعث بدخلق شدن کودکان میگردد کنترل بیش از اندازه کودک توسط والدین میباشد و یا اینکه والدین اجازه نمیدهند که کودک بازی کند یا تفریح داشته باشد به این علت که با به هم ریختن اسباببازیهایش باعث بههمریختگی خانه میشود بنابراین والدین باید در رفتار با کودک با دقت و در چارچوب قوانین و حدودی که برای کودک تعریف کردهاند به طور قاطعانه و به دور از عصبانیت عمل نمایند و از کنترل بیش از حد اجتناب نمایند.
برای تعلیم و تربیت بهتر کودک باید موارد زیر را رعایت کرد.
1-داشتن قوانین و روال مشخص در زندگی مانند تعیین وقت دقیق خوابیدن.
2-سماجت و جدیت در اجرای قوانین.
3-پاداش هنگامی که کودک کار خوبی انجام میدهد و تعریف و تمجید از کودک.
4-خطوط قرمز و کارهایی را که کودک نباید انجام دهد مشخص کنیم.
5-اقتدار در اعمال نظم.
6-همواره برنامه بعدی کودکان را به آنها هشدار دهیم.
7-خواستهها و انتظارات خود را واضح به فرزندان بگوییم و توضیح دهیم.
8-از خشونت و سایر ابزارهای نامتناسب برای تربیت استفاده نکنیم.
9-به فرزندان توجه کرده و به آنها بفهمانیم که برای ما مهم و باارزش هستند.
روحیه مادر تأثیر بسزایی در روحیه فرزندان دارد چون فرزندان از مادر الگو میگیرند بنابراین اگر مادر را افسرده ببینند فرزندان هم افسرده میشوند بنابراین مادر وظیفه دارد با حفظ روحیه و تعهد و اراده همیشه شاد بوده تا بتواند شادی را به کودکان انتقال دهد.
تحقیقات نشان داده که کودکانی که به صورت خانوادگی غذا میخورند آداب غذا خوردن را خیلی بیشتر از بچههایی که به تنهایی غذا میخورند رعایت میکنند هم چنین ثابتشده که بچههایی که به صورت خانوادگی غذا میخورند وقتی بزرگ میشوند احتمال اینکه سیگار بکشند و یا رژیم غذایی نامناسب داشته باشند خیلی کمتر است و دامنه لغات این کودکان خیلی وسیع تر است.
زمانی که بچه انتخاب میکند تا با والدین خود درد دل کند زمانی است که آن قدر درمانده شده است که میخواهد با والدین صحبت کند .در این زمان والدین باید از کودک استقبال کرده و طوری رفتار کنند که کودک حس کند همیشه در به روی او باز است تا بتواند مشکلاتش را با والدینش در میان بگذارد و برای حل آن از والدین کمک بخواهد.
بین سه تا پنج سالگی مغز کودک تکامل بیشتری پیداکرده و رفتارهایش کنترل شده و منطقی تر میگردد و کودک در این دوره به تدریج فکر کردن را یاد میگیرد و متوجه حقوحقوق و احترام گذاشتن به دیگران میگردد.پرسش گری یکی دیگر از خصوصیات کودک در این دوران میباشد اما هنوز نمیتواند صحبتهای منطقی و جزئیات توضیحات والدین را درک کند و برای کودکان در این سن فرقی بین قصه و واقعیت وجود ندارد و بسیار خیالباف و تخیلی هستند.
بیش فعالی در واقع نوعی ناهنجاری است یک نوع اختلال در وضعیت شیمیایی که سبب بیش فعالی و بیقراری و عدم تمرکز در کودکان میگردد که یکی از علائم آن نشان دادن واکنش آنی میباشد و اغلب با نافرمانی از پدر و مادر شروع میشود .
نظر کاربران
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این مطلب دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.