دز این مقاله با 8 راه کار برای بهتر برخورد کردن با دانشجویانی که دور از خانه تحصیل میکنند آشنا میشوید. ...
قدرت ارتباطات میتواند چیز خطرناکی باشد. برخی از دانشجویان، به خاطر اینهمه چیزهای جدید که در حال اتفاق افتادن است، دلتنگ خانه نمیشوند، تا اینکه والدینشان یک روز با آنها تماس میگیرند و از آنها میپرسند دلت برای خانه تنگ نشده است؟ همین باعث میشود او احساس دلتنگی شدید پیدا کند. چند روز و چند هفته اول دانشگاه، پر از فعالیتها و آشنایی با دوستان جدید است. چالش ملاقات با افراد جدید و تطبیق با شرایط جدید، بخش قابل توجهی از زمان و انرژی دانشجوی جدید را به خود اختصاص میدهد، بنابراین اگر والدین دلتنگی را یادآوری نکنند، دانشجو احتمالاً میتواند از رنج دلتنگی فرار کنند. ممکن است این را به شما نگویند اما حتماً دلشان برایتان تنگ شده است.
اگرچه دانشجویان سال اولی، معمولاً مشتاق تجربه تمام استقلال دور بودن از خانه هستند، اما در هفته های اول بیشتر آنها آرزومند پیوندهای خانوادگی و احساس امنیتی که آن پیوندها به همراه دارد هستند. این موج استقلال ممکن است باعث شود که والدین حساس، آن را به عنوان طرد کردن برداشت کنند، اما بیشتر دانشجویان سال اولی شدیداً مشتاق اخبار خانه و خانواده هستند، حتی خبرهایی که ممکن است برای شما عادی و پیش پا افتاده به نظر برسد. ایمیل و پیامک روشهای خوبی برای در تماس بودن با فرزندتان است.
دانشجوی سال اولی بهاصطلاح "بی تفاوت" هستند (یا خود چنین میگویند). آنها معمولاً از دخالت والدین در سبک زندگی دانشگاهی و وضعیت استقلالشان عصبانی میشوند، اما هنوز بیشتر آنها دوست دارند خانواده شان به آنها اهمیت داده و علاقه نشان دهند تا آنها احساس امنیت کنند. کنجکاوی والدین ممکن است آزار دهنده و ناراحتکننده، یا مفید و حمایتگرانه تلقی شود که این بستگی به رویکرد والدین و نگرش دو طرف دارد. باید از سؤالات یا اظهاراتی که شامل چنین جملاتی باشند خودداری شود: "من حق دارم بدانم"، "من هزینه ات را میدهم، بنابراین انتظار دارم همه چیز را برایم بگویی" اجتناب شود. با این حال سؤالات صادقانهای که بحث ایجاد میکند و از تصمیمگیری مستقل او حمایت میکند در ایجاد رابطه سازنده بین دانشجو- والدین بسیار مؤثر است.
انتظار داشته باشید که فرزندتان تغییر کند. تغییر ممکن است در چند ماه اول دانشگاه چشمگیر باشد، یا بهآرامی به مرور زمان اتفاق بیفتد، یا چیزی بین این دو حالت باشد. تغییر طبیعی و غیرقابل پیشگیری است و میتواند الهام بخش و زیبا باشد. با این حال در بسیاری از موارد تغییر ممکن است برای شما و دانشجوی شما بسیار مأیوس کننده باشد. دانشگاه و تجربههای همراه با آن، ممکن است موجب تغییراتی در انتخابها و رفتارهای فردی، اجتماعی و شغلی بشود. فردی که همیشه به موی بلند خود افتخار میکرد ممکن است تصمیم بگیرد مویش را کاملاً کوتاه کند، فرد ساکت و آرام و سخت کوش تصمیم بگیرد سبک مدهای عجیب انتخاب کند، یا دانش آموزی که همیشه سنت خانوادگی پزشک شدن را دنبال میکرده است، ممکن است تصمیم بگیرد به جای آن رشته دیگری را بخواند.
شما نمیتوانید جلوی تغییر را بگیرید، و شاید حتی آن را درک نکنید، اما میتوانید آن را بپذیرید. به یاد داشته باشید که فرزند شما، در کنار همه تغییراتی که کرده است، هنوز همان فردی است که شما به دانشگاه فرستاده بودید. پخته شدن زمان میبرد و یک فرایند سریع و فوری نیست بنابراین انتظار خیلی زیاد و خیلی زود نداشته باشید. ممکن است ببینید فرزندتان با برخی عادتها و رفتارها به خانه بازگشته است که اگرچه ساده هستند، اما شما فکر میکردید که او دیگر از اینها عبور کرده است. اگرچه صبر همیشه راحت نیست، اما صبور باشید.
شغل پدری و مادری، گاهی اوقات ممکن است کاری بی سپاس به نظر برسد، به خصوص در سالهای دانشگاه فرزندتان. اغلب در این وضعیت پدر و یا مادر خیلی بیشتر از چیزی که دریافت میکنند میبخشند. غالباً وقتی مشکلات بیش از حد توان دانشجو میشوند (مثلاً رد شدن در امتحان، تمام شدن روابط دوستی، و آب رفتن لباس، همه در یک روز)، تنها جا و بهترین جایی که میتواند با آن تماس بگیرد خانه است. اغلب و متأسفانه، این تنها زمانی است که او بهشدت احساس نیاز به برقراری ارتباط با والدین خود میکند، بنابراین شما نمیتوانید خبر نمره خوب در امتحان، پیدا کردن دوست جدید، یا موفقیتهای چشمگیر را از او بشنوید. فرزند دانشجوی شما در زمانهای بحرانی و حساس با صحبت کردن با شما میتواند مشکلات خود را سبک کند و پس از تخلیه هیجانی به زندگی معمول و آرام خود باز گردد، در حالی که شما دچار نگرانیهای زیادی شدهاید.
اگر شما جزو والدین آن دسته از دانشجوهایی هستید که بهطور روزانه بین خانه و دانشگاه رفت و آمد میکنند، ممکن است تقریباً هر روز با چالش مواجه شدن با تغییرات احساسی و هیجانی فرزندتان و درک آنها مواجه باشید. با شنیدن جملاتی مانند من "هیچ وقت شانس ندارم" یا "از این وضعیت متنفرم "، نگران نباشید و صبر کنید. شما با گوش دادن با همدلی، ارائه توصیهها، و جذب نگرانیها و ناراحتی های آنها، خدمت خیلی بزرگی به آنها انجام میدهید. درست است که در واقع این خدمت بعضی از مواقع به شما احساس بیزاری میدهد اما برای دانشجوی مأیوس تأثیر خوبی دارد.
البته باید به تعداد این مکالمات یا پیامهای ناراحتکننده او توجه داشته باشید. تغییر در خلق یا رفتار ممکن است نشانه اولیه آشفتگی روانشناسی یا هیجانی باشد. اگر نگران هستید فرزندتان مشکلی داشته باشد با او صحبت کنید. ارتباط مستقیم با او برقرار کنید و نگرانی خود در مورد رفتارهایی که باعث این نگرانی شدهاند را با او مطرح کنید. به یاد داشته باشید از کلمه "من" در بیان نگرانیها و احساسات خود نسبت به رفتارهای او استفاده کنید و مشتاقانه به پاسخ او گوش دهید و از قضاوت یا انتقاد پرهیز کنید. با کمک برای شناسایی مشکل و پیدا کردن راه حلهای آن، مسئولیت پذیری را در او پرورش دهید. دانشگاه منابع زیادی برای کمک به دانشجوی شما دارد که مشاوره یکی از آنها است.
ملاقات والدین از دانشجویشان (به خصوص اگر این ملاقات همراه با خرید و یا شام بیرون باشد) بخش دیگری از واقعه سال اول دانشجویی است که دانشجویان تمایلی ندارند که اظهار کنند که آن را دوست دارند، اما کاملاً قدردان آن هستند. به یاد داشته باشید که تظاهر به بی میلی نسبت به افرادی که برای دیدنش آمدهاند تنها بخش دیگری از سندرم سال اول است.
این ملاقاتها به دانشجو این امکان را میدهد که برخی از افراد مهم دنیای خانه و دانشگاه را به هم معرفی کند. علاوه بر این، با این کار والدین با فعالیتهای جدید فرزندشان، تعهدات او، و دوستانش آشنا میشوند (و شاید بیشتر آنها را درک کنند). اگر فرزند شما در رفت و آمد مکرر است با فرزندتان یک روز محوطه دانشگاه را ببینید یا دوستان او را برای شام به منزل خود دعوت کنید تا توجه فعال به زندگی دانشجویی اش نشان دهید.
غافلگیریها و بازدیدهای بیخبر، معمولاً مناسب نیستند. اگرچه وقتی بدون خبر و غافلگیرانه به دیدار او میروید هیجان زده میشوید اما او ممکن است خوشحال نشود. ممکن است او برای عصر یا آخر هفته خود برنامه ریزی کرده باشد و خراب کردن آن نتیجه خوبی ندرد. همیشه اول زنگ بزنید.
سال اول دانشگاه (و سالهای بعدی آن) ممکن است پر از دودلی، احساس عدم امنیت، نا امیدی و اشتباه باشد. از طرف دیگر دورانی پر از کشف، الهام، اوقات خوش و افراد جدید نیز هست. با این حال، به جز در موارد نگاه به گذشته، این موقعیتها و شرایط خوب نیست که خود را نشان میدهد. ممکن است تصور شما از دانشگاه اشتباه باشد. غصه، ترس، سر در گمی، دوست نداشتن برخی از مردم، و اشتباه کردن، همه بخشی از آن هستند، همه بخشی از واقعیات زندگی و بزرگ شدن هستند که ممکن است والدین آن را در نظر نگیرند.
هر پدر و مادری که معتقد باشند همه دانشجویان نمره خوب کسب میکنند، میدانند که وارد چه رشتهای میخواهند بشوند، همیشه آخر هفته های پر از فعالیت دارند، هزاران دوست صمیمی دارند، و آسودگی خاطر و زندگی بدون نگرانی دارند، اشتباه میکنند. همچنین والدینی که فکر میکنند دانشجوی دانشگاهی از اشتباه مصون است نیز اشتباه میکنند. والدینی که بر عقیده کلیشهای " بهترین سالها " پافشاری میکنند ممکن است شرایط نامطلوبی ایجاد کنند که به خود پروری پیشاپیش دشوار فرزندشان تأثیر منفی بگذارد. والدینی که بالا و پایینهای واقعیت زندگی فرزندشان را میپذیرند و درک میکنند از آنها حمایت کرده و در جایی که لازم است آنها را دلگرم میکنند.
وقتی مادری به فرزندش میگوید:" برایت همه چیزهایی که تو را شاد میکند میخواهم و تو (نه من) کسی هستی که بهتر از همه میدانی آن چیزها چیست"، یعنی به او باور و اعتماد دارد.
نظر کاربران
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این مطلب دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.