امیر کبیر


تاریخ ارسال :

۲۳ تير ۱۳۹۴

امیر کبیر

میرزا تقی‌خان فراهانی که با نام امیرکبیر شناخته می‌شود متولد سال 1186 در اراک است. او بانام‌های دیگری نیز شناخته می‌شود، ازجمله اتابک و امیرنظام.


در سه سال اول سلطنت ناصرالدین‌شاه امیر کبیر وزیر اعظم بوده و یکی از تواناترین و نوآورترین چهره‌های شناخته‌شده در سراسر حکومت قاجار است. به‌عنوان نخست‌وزیر او دستور قتل بسیاری از افراد فرقه‌ی بابیه را صادر کرد و علی‌محمد باب، بنیان‌گذار این فرقه، را اعدام نمود. درنتیجه‌ی این عمل برای بسیاری امیرکبیر یک چهره‌ی ستیزگر شناخته می‌شود.

 

اولین سمت‌ها

امیرکبیر

امیرکبیر در یک خانواده‌ی فقیر در روستای هزاوه ی فراهان که امروزه بخشی از استان مرکزی است  متولد شد. پدر او، کربلایی محمد قربان، به‌عنوان آشپز وارد دستگاه میرزا ابوالقاسم فراهانی قائم مقدم فراهان شد. زمانی که میرزا بزرگ به‌عنوان وزیر شاهزاده عباس میرزا در تبریز شروع به کار کرد، کربلایی میرزا او و پسرش را همراه با خود برد.

امیرکبیر در ابتدا در کارهای داخلی خانه‌ی میرزا بزرگ به پدرش کمک می‌کرد و در این زمان میرزا متوجه نشانه‌هایی از هوش غیرعادی و فوق‌العاده در او شد و دستور داد همراه با فرزندانش درس بخواند. پس‌ازاینکه امیرکبیر خواندن، نوشتن و کمی ریاضیات را یاد گرفت، میرزا بزرگ او که هنوز نوجوان بود را به‌عنوان ناظر اصطبل استخدام کرد، کاری که او با موفقیت انجام داد. امیرکبیر وارد دستگاه دولتی شد و در ابتدا در مقام  ثبت‌کننده‌ی نظامی در ارتش آذربایجان شروع به کار کرد. او جایگاه خود را ارتقا داد و بعدها مسئول ناظر مالی ارتش آذربایجان شد.

در طول این دوران امیرکبیر در بسیاری از مأموریت‌های خارج از کشور شرکت کرد و تقریباً چهار سال از عمر خود را در شهر ارزروم در ترکیه گذراند و در کمیته‌ی تعیین مرز ایران و عثمانی شرکت کرد و مشکلات بسیار دیگری بین دو دولت را حل‌وفصل نمود. در این دوران امیرکبیر دانش روابط بین‌الملل و اهداف و سیاست‌های بریتانیا و روسیه در مقابل ایران را یاد گرفت.این کار در زمان نخست‌وزیری امیرکبیر به او در داشتن سیاست‌های متمایز نسبت به این دو قدرت کمک کرد.

 

بازگشت به ارتش

در سال 1227 محمدشاه از دنیا رفت و ناصرالدین به تهران آمد تا به تخت بنشیند. اما وزیر او میرزا فتح ا... نصیرالملک قادر نبود امور را اداره کرده و سرمایه لازم را به دست آورد، بنابراین ناصرالدین‌شاه به امیرکبیر مراجعه کرد تا برنامه‌های لازم را مدیریت کند. اعتماد ناصرالدین‌شاه به امیرکبیر زیاد شد و کمی پس از ترک تبریز  به او لقب امیرنظام داده و تمامی مسئولیت ارتش را به او بخشید. پس از رسیدن به تهران او را به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب کرد و القاب اتابک و امیرکبیر را به او داد.

 

اصلاحات اداری

امیرکبیر

اولین موفقیت او واکسیناسیون ایرانیان در مقابل آبله بود که این کار جان هزاران نفر را نجات داد. در زمان رسیدن به تهران امیرکبیر با یک خزانه‌ی خالی مواجه شد، او در ابتدا با افزایش منابع درآمدی و کاهش هزینه‌های دولت میان بودجه تعادل برقرار کرد.در همان زمان با اعزام افرادی به همه‌ی استان‌های کشور دستور داد مالیات دولت‌های استانی و خان‌های قبایل جمع‌آوری شود.

از کارهای اقتصادی او دستور کاشت نیشکر در استان خوزستان، ساخت سد ناصری در رودخانه‌ی کرخه و پل شوشتر بود. او برنامه‌هایی برای کاشت پنبه در نزدیک تهران و ارومیه داشت.

 

دارالفنون و دستاوردهای فرهنگی

دارالفنون

در میان اقدامات متعددی که توسط امیرکبیر به تصویب رسید تأسیس دارالفنون بیشترین تأثیر را داشت. چند دهه بعد بخش‌هایی از این برنامه تبدیل به دانشگاه تهران شد و باقی آن به همان شکل دارالفنون باقی ماند. هدف اولیه از ساخت دارالفنون  آموزش به افسران و فعالان مدنی بود تا به بازسازی دولتی که امیرکبیر ساخته بود ادامه دهند اما کمی بعد اولین موسسه‌ی تحصیلی شد که به تدریس علوم مدرن در آن پرداخته می‌شد.

امیرکبیر با تأسیس روزنامه‌ی وقایع اتفاقیه تأثیر غیرمستقیمی روی شناخت ایرانیان به‌عنوان مردمی مدرن داشت. این روزنامه تا زمان مظفرالدین شاه بانام‌های متفاوتی برقرار بود.

 

سیاست خارجی

امیرکبیر

در جنوب ایران امیرکبیر تلاش‌هایی کرد تا تأثیر انگلیس روی خلیج‌فارس را محدود کند و متوقف کردن کشتی‌های ایرانی در خلیج‌فارس به بهانه‌ی جستجو برای برده توسط انگلیسی‌ها را ممنوع نمود. باوجود مخالفت دولت‌های روس و انگلیس او با قدرت‌هایی ازجمله آمریکا و اتریش ارتباط برقرار کرد.

 

اخراج شدن و مرگ

امیرکبیر

ناصرالدین‌شاه که یک نوجوان بود به‌زودی استقلال خود در دولت را از دست داد و به‌شدت تحت تأثیر ملکه‌ی مادر قرار گرفت. در طی این تأثیر امیرکبیر به‌عنوان رییس ارتش تنزل مقام یافت و نوری جانشین او شد.

قدرت‌های تأثیرگذار بر دولت سرانجام موجب شدند امیرکبیر دستگیرشده و از پایتخت اخراج شود. او را به‌اجبار به کاشان فرستادند و آنجا به‌فرمان شاه به‌تنهایی زندگی می‌کرد. اعدام او شش هفته پس‌ازآن اتفاق افتاد که ملکه‌ی مادر و جلاد او، علی‌خان فراش‌باشی، شاه را متقاعد کردند که امیرکبیر به‌زودی تحت حمایت روس‌ها قرار خواهد گرفت و شاید به او اجازه دهد تا تلاش کند دوباره کنترل دولت را با زور به دست گیرد.

شاه جوان این توطئه‌ها را باور کرد. امیرکبیر در 20 دی‌ماه 1230 در کاشان به قتل رسید.