اعتیاد به کار نیز مانند انواع دیگر اعتیاد برای فرد اثرات بدی در پیش خواهد داشت. اما چه زمانی شما به کارتان اعتیاد دارید؟ عوارض این اعتیاد چیست؟
آیا به کار اعتیاد دارید؟ آیا اعتیاد به کار به شما آسیب می زند؟
همه باید استراحت کنند اما افراد معتاد به کار روز مختص استراحت ندارند. برای این افراد همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد که نمیتوان به بعد از تعطیلات موکول کرد مانند ارسال یک ایمیل، یک تلفن کاری، یک سفر کاری و از این قبیل. برای این افراد آخر هفته، تعطیلات، و خانواده جای زیادی ندارد.
یکی از افرادی که خود را یک معتاد به کار سابق میداند، میگوید سابقاً هرگز بدون لپ تاپم به تعطیلات نمیرفتم. وقتی او شروع به راهاندازی شرکت خود کرد، خیلی پرکار بود و تقریباً همه روزهای تعطیل را در دفترش به سر میبرد.
اعتیاد به کار اعتیادی قابل احترام در جامعه است اما به خاطر کاهش بهرهوری، روابط فردی ضعیف، و درگیری با کارکنان هزینههایی برای شرکتها در پی دارد. در رکود اقتصادی با افزایش فشار بر کارکنان برای عملکرد بیشتر، مشکل حادتر نیز میشود. با توجه به افزایش نامتناسب درامد، باید شایعه سختکوشی به عنوان مسیر موفقیت را دوباره مورد بررسی قرا رداد.
اعتیاد به کار در جوامع مختلف
در ژاپن اعتیاد به کار کاروشی (karoshi) خوانده میشود (مرگ به واسطه کار بیش از حد) و تخمین زده میشود که بیش از هزار مرگ در سال و تقریباً 5% مرگ ناشی از حملههای قلبی و سکته در کارکنان زیر 60 سال در آن کشور را موجب میشود. طبق مطالعهای در هلند، اعتیاد به کار که به وضعیت جدیدی به نام بیماری فراغت (leisure illness) منجر شده، تخمین زده میشود 3% از کل جمعیت آن کشور را در بر میگیرد. کارکنان از نظر فیزیکی در تعطیلات و آخر هفتهها بیمار میشوند چون دست از کار کردن کشیده و بیدلیل سعی میکنند ریلکس باشند. آمارها در کانادا در سال 2009 نشان داد که یک سوم از مردم کانادا خود را معتاد به کار میدانند.
افزایش ساعات کاری در دوران مدرن
زمانی در برخی کشورها پیشبینی آینده به سمت جامعه تن آسا و فراری از ساعات طولانی کار بود اما چه اتفاقی افتاد؟ در اواخر 1700 بنجامین فرانکلین 4 ساعت کار در هفته را پیشبینی کرده بود. در سال 1933 مجلس سنای آمریکا طرحی برای 30 ساعت کار در هفته ارائه دادند که به رأی رئیسجمهور وقت (روزولت) رسید. در سال 1965 کمیسیون فرعی مجلس سنای امریکا 22 ساعت کار در هفته برای سال 1985 و 14 ساعت کار در هفته برای سال 2000 پیشبینی کرد. هیچ یک از این پیشبینیها اتفاق نیفتادند. در واقع بر عکس آن روی داد. تعداد ساعات کاری افراد نسبت به گذشته افزایش یافته است.
ساعات کار در امریکای شمالی و انگلستان به طور دائم در بیست سال گذشته رو به افزایش بوده است. طبق گزارش تحقیقات DIT مشخص شد یک نفر از هر شش نفر کارکنان اکنون بیش از 60 ساعت در هفته کار میکنند. کارکنان تمام وقت در انگلستان بیشترین مقدار ساعت کاری را در اروپا دارند و انجمن پزشکی بریتانیا گزارش کردند که 77% از پزشکان ارشد بیش از 50 ساعت در هفته کار میکنند و 46% بیش از 60 ساعت در هفته کار میکنند.
طبق دادههای سرشماری و CPS، امروزه کارکنان مرد آمریکایی به طور منظم بیش از 48 ساعت در هفته کار میکنند که نسبت به گذشته که 25 ساعت کار در هفته بود، خیلی بیشتر است. با استفاده از دادههای CPS از سال 1979 تا 2006 این افزایش در مردان با تحصیلات بالا، درامد بالا و سن بالاتر بیشترین مقدار را داشته و در دهه 1980 بیشترین مقدار را داشته و کاملاً محدود به کارکنان حقوقبگیر بود.
مطالعه جدیدی تأیید کرده است که به طور متوسط ساعت کاری مردم امریکا، 20% بیشتر از 1970 است. همچنین مشخص شده است که در همین دوره شمار ساعات کاری در کشورهای صنعتی دیگر به جز کانادا کاهش یافت. متوسط ساعات کاری در امریکا در سال 2007 برابر با 54 ساعت بود. در یک هفته تنها 14 درصد از افراد 40 ساعت یا کمتر کار میکردند. طبق مطالعه سال 2006 بر روی 2500 آمریکایی، یک سوم از افراد 50 تا 59 ساعت در هفته و 80% از آنها بین 40 و 79 ساعت کار میکردند. به شکلی معکوس، در ژاپن ساعات کاری سالیانه 17% و در فرانسه 24% کاهش یافته است. به طور کلی یک سوم از مردم مشغول به کار امریکا در سال 2004 پرکاری مزمن داشتند.
مشکل افزایش ساعات کاری با این واقعیت که افراد کمتری نسبت به گذشته به تعطیلات رفته و استراحت میکنند، حادتر میشود.
تأثیر پرکاری بر مردم و سازمانها قابل ملاحظه است. در سال 2002 گزارش شد که رضایت شغلی تنزل پیداکرده و تکنیکهای مدیریت عملکرد بالا، عملاً نارضایتی کارکنان و کار آنها را افزایش داده است. نظرسنجی دیگری در بریتانیا نشان داده در کارکنان همه صنایع نارضایتی شغلی افزایش یافته است.
سختکوشی = ثروت ؟
فاکتوری که در مشکل اعتیاد به کار نقش دارد، باور عمومیِ سختکوشی به عنوان راهی برای موفقیت (به ویژه ثروت) است. عقیده به سختکوشی در مردم طبقه متوسط و ضعیف جامعه حکمفرما است و از انقلاب صنعتی و فرهنگ گذشته نشأت گرفته است. سختکوشی هرگز باور پذیرفتهشده در طبقه مرفه و ثروتمند جامعه نبوده است.
اما مشکل رو به رشد نابرابری درامد به ویژه در برخی کشورها به روشنی ارزش باورهای سختکوشی را زیر سؤال برده است.
به سادگی میتوان نتیجه گرفت که حتی با نگرشی مثبت و امیدوارانه برای طبقه متوسط و ضعیف، سختکوشی به تنهایی نوید ثروتمند شدن نمیدهد.
اغلب به مردم گفته میشود تنها راه موفقیت در زندگی کار زیاد و طولانی تر از دیگران است.
اما شواهد نشان میدهد که این واقعیت ندارد. نگاهی به موفقترین افراد زمان خود داشته باشیم: وارن بافت (موفقترین سرمایهگذار قرن) یک دفتر بسیار کوچک و تنها تعداد معدودی کارمند دارد و سه ساعت در روز کار میکند اما یکی از ثروتمندترین مردان دنیا است. بیل گیتس کالج را رها کرده اما یکی از موفقترین شرکتهای دنیا را تأسیس کرد.
سختکوشی چه ارتباطی با اعتیاد به کار دارد؟
اعتیاد به کار اعتیاد قابل احترام در جامعه است که همانند اعتیادهای دیگر خطرناک است (چه شغل داشته باشند چه نداشته باشند). اعتیاد به کار یک اختلال وسواسی اجباری است و معادل سختکوشی یا ساعات کار زیاد نیست. وسواس اعتیاد به کار کاملاً باعث فرد شده و مانع حفظ روابط فردی، علایق بیرونی، یا حتی محافظت از سلامتی فرد میشود.
چه افرادی معتاد به کار هستند؟
طبق چند مطالعه تحقیقاتی نمیتوان پروفایل نمونهای ارائه کرد. بیشتر افراد معتاد به کار موفق هستند و احتمال مدیر یا مسئول شدن آنها زیاد است، اما احتمالاً در مورد تعادل کار و زندگی راضی نیستند و به طور متوسط بیش از 50 ساعت در هفته کار میکنند. این افراد به سلامتی خود توجهی نمیکنند، تا حدی که مشکلاتی برای سلامتیشان ایجاد میشود و از توجه به دوستان و خانوادهشان باز می مانند. این افراد از رفتن به تعطیلات اجتناب میکنند تا کار کنند. حتی اگر به تعطیلات بروند، حضور کامل ندارند چون فکر و ذهنشان متوجه کارشان است.
چیزی که میدانیم این است که افراد معتاد به کار به دنبال مشاغلی هستند که به آنها امکان میدهد چنین اعتیادی داشته باشند. خود محل کار نیست که اعتیاد میآورد، بلکه امکان آن را به فرد میدهد. افراد معتاد به کار به دنبال مشاغل پر استرس هستند تا ترشح آدرنالین در آنها ادامه یابد.
بذر اعتیاد به کار
تحقیقات نشان داده است که بذر اعتیاد به کار اغلب در کودکی کاشته شده که منجر به عزت نفس پایین شده و تا بزرگسالی در فرد میماند. بسیاری از افراد معتاد به کار در خانوادههایی بزرگشدهاند که اعتیاد یا نوع دیگری از سوء عملکرد در آن وجود داشته است و اعتیاد به کار در بزرگسالی تلاش برای کنترل وضعیت غیرقابلکنترل است. ممکن است این افراد محصول خانوادههای به ظاهر خوب باشند که والدینشان کمالگرا بوده و انتظار موفقیتهای غیرمعقولی از فرزندانشان دارند. این کودکان با این طرز فکر بزرگ میشوند که هیچوقت به اندازه کافی خوب نیستند و مدام باید بیشتر تلاش کنند تا بهتر شوند. برخی از آنها شکست را میپذیرند اما برخی دیگر میخواهند نشان دهند در همه چیز بهترین هستند تا والدین آنها را تأیید کنند.
مشکل این است که کامل و بینقص بودن دستنیافتنی است، چه یک کودک باشید چه یک فرد حرفهای موفق. هر کسی که کمالگرا باشد (میخواهد هر کاری را بینقص انجام دهد وگرنه از خود راضی نمیشود)، مستعد اعتیاد به کار است چون وضعیتی ایجاد میکند که فرد هرگز به خط پایان نمیرسد چون مدام فراتر میرود.
فرد معتاد به کار با وجود صرف ساعات زیاد و قربانی کردن سلامتی و حتی عزیزان خود برای کارش، غالباً ناکارآمد است. این افراد کمتر از سایرین کارایی دارند چون کار گروهی برای آنها مشکل است و در تفویض اختیار یا اطمینان کردن به همکاران مشکلدارند، یا به اندازهای مسئولیت قبول میکنند که همانند همکارانشان نمیتوانند کارها را مدیریت کنند.
تحقیقات چهار شیوه کاری مختلف اعتیاد به کار را نشان میدهد
معتاد به کار بولیمی:
احساس میکند که کار یا باید کامل و بینقص انجام شود یا هرگز انجام نشود. معتاد به کار بولیمی اغلب نمیتواند پروژهها را شروع کند و سپس تقلا میکند آن را در زمان مقرر کامل کند، و برای اینکار اغلب دیوانهوار کار تا زمان از پا افتادن کار میکند ولی نتایج نامناسب حاصل میشود.
معتاد به کار سرسخت: این دومین شیوه اعتیاد به کار است. افراد معتاد به آدرنالین اغلب بیش از حدی که احتمال انجام آن وجود دارد، مسئولیت میپذیرند. در تلاش برای انجام کارهای زیاد اغلب به قدری سریع کار میکنند یا این قدر کار دارند که نمیتوانند دقیق و درست کار کنند.
معتاد به کار دارای نقص توجه:
افرادی که اغلب با شدت شروع میکنند اما در اتمام پروژه ناکام می مانند (اغلب چون علاقهشان را از دست میدهند). آنها اغلب طوفان فکری را دوست دارند (روشی برای برانگیختن خلاقیت در یک گروه که برای تولید تعداد زیادی ایده در مورد یک مسئله به کار میرود) اما خیلی زود از جزئیات لازم یا ادامه کار خسته میشوند.
اعتیاد لذتبخش به کار: افرادی که آهسته، با دقت زیاد و با قاعده کار میکنند. این افراد اغلب در کنار گذاشتن پروژه مشکل داشته و با دیگران نمیتوانند خوب کار کنند و معمولاً افراد شدیداً کمالگرا هستند و چون پروژه هنوز از نظرشان بینقص نیست، نمیتوانند در موعد مقرر آن را تحویل دهند و کارشان بیشتر طول میکشد.
جایی که مدیرها کم دانش باشند، اعتیاد به کار سازمانها را دچار مشکل میکند. بسیاری از شرکتها اغلب ویژگی معتاد به کار را با سختکوشی اشتباه میگیرند و این باعث میشود که شرکت در مسیر خود به سمت نابودی پیش برود.
علائم اعتیاد به کار
از کجا بدانید معتاد به کار هستید؟ 5 علامت هشداردهنده برای اعتیاد به کار وجود دارد، ببینید مورد یا مواردی از آنها در شما وجود دارد یا خیر:
• در 5 سال گذشته کار بخش منظمی از آخر هفتهها و ساعات غیر کاری شما را تشکیل میدهد.
• کمتر با دوستان، خانواده و دیگران وقت میگذرانید و وارد فعالیتهای منظمی مانند ورزش نمیشوید.
• سریعتر غذا میخورید، صحبت میکنید و راه میروید. احساس میکنید دائماً در حال عجله و سبقت هستید.
• مشکلات اسکلتی و عضلانی در شما ایجادشده که به خاطر صرف زمان زیاد در حال نشسته یا ایستاده تحت استرس است.
• تمرکز و توجه شما خوب نیست و بهرهوری تان واقعاً کاهش یافته است.
مشکل اعتیاد به کار در جوامع امروزی رو به افزایش است و تأثیرات آن از لحاظ تأثیر بر کیفیت زندگی و بهرهوری اقتصادی دست کم گرفته شده است، درحالیکه این مشکلی است که باید مدیران سیاسی و صنایع آن را مد نظر قرار دهند.