شما بالأخره تبدیل به چیزی میشوید که متناوباً آنرا انجام میدهید. اگر عاداتتان کمکی به شما نکنند در این مقاله شما با 10 عادت کوچک که شادی شما را میدزدند آشنا خواهید شد. ...
تمرکز بر زندگی هر کسی بجز خودتان
به شنیدن داستانهای موفقیت این و آن و اینکه چطور اتفاق افتادهاند، بسنده نکنید. آغازگر داستان خود باشید و به آن واقعیت ببخشید. شما هر چه را که لازم است دارید. تغییرات باورنکردنی درست زمانی اتفاق میافتند که شما کنترل امور را به دست بگیرید. این یعنی مصرف کمتر و تولید بیشتر. این یعنی به دیگران اجازه ندهید که به جای شما فکر کنند، حرف بزنند و برای شما تصمیم بگیرند. یعنی احترام به دیگران و البته استفاده از ایدههایتان و رقم زدن زندگی به دست خودتان.
اگر خواهان آن هستید که قدمهای بلندی در زندگی بردارید، بایستی مسیر را شفاف سازید و اتلاف وقتها و اموری که شما را از اصل مسئله دور میکنند را کاهش دهید و به چیزهایی چنگ بزنید که به شما بال پرواز میدهند. بهترین آرزوها و بزرگترین اهدافتان را با تمام وجود بخواهید و برایشان هر روز زمان بگذارید. اگر واقعاً به آنچه انجام میدهید توجه کنید و با دقت بر روی آنها کارکنید، تقریباً چیزی وجود نخواهد داشت که شما توانایی انجامش را نداشته باشید.
در انتظار لحظهای عالی به سر بردن
در انتظار یک فرصت طلایی و افسانهای نباشید.لحظات ایده آل وجود ندارند: آنها آن چیزی هستند که شما میسازید. خیلی از آدمها، منتظر تراز شدن ستارهها میمانند تا کاری که میخواهند را انجام دهند. زمان طلایی، بهترین فرصت و بخت، ایده آل بودن و غیره. بیدار شوید! این عبارات کامل، افسانهای است و در واقعیت وجود ندارند.
توانایی شما در جهت دستیابی به بالاترین پتانسیل، کاملاً به تمایل شما به عمل در برابر کاستیها مربوط است. موفقیت شما، بدون پیدا کردن لحظهی ایده آل، و بلکه با یادگیری روش استفاده از کاستیهای زندگی رقم خواهد خورد.
کار کردن برای هیچچیز جز پول
کار بدون علاقه، مثل زندان است.حتی اگر کارتان را عاشقانه دوست نداشته باشید، حداقل باید به آن علاقهمند باشید. اگر به شکلی زندگی کنید که دارای کاری باشید که دوست ندارید و به سختی قادر به پرداخت هزینهها باشید، همیشه در حسرت داشتن زندگیای مثل افراد دیگر میمانید.
دربارهاش بی اندیشید. این زندگی شماست: شغلتان درصد قابلتوجهی از آن است.همه آن درباره پول نیست، دربارهی شماست.به تبلیغات توجهی نکنید.مخصوصاً به آن دسته که میگویند:" اجازه ندهید شغلتان شما را تعریف کند." بلکه اتفاقاً این جمله را برعکس کرده و اینطور اصلاح کنید:"من کاری را انجام خواهم داد که مرا توصیف کند." اگر جوهرهی شما حتی در بخشهای محدودی از کارتان امکان بروز یابد، آن شغل برایتان رضایتمندی به بار میآورد.
در نهایت علاقمندی به کار، کیفیت بازده و شادکامی ذهنی را به ارمغان میآورد. برای پول کار نکنید. آن قدر اطراف را جستجو کنید تا کار دلخواهتان را بیابید.
کینه و نفرت را در دل نگاه داشتن
همان طور که مارتین لوتر کینگ با افتخار گفت:" تاریکی نمیتواند تاریکی را از بین ببرد، فقط نور میتواند این کار را انجام دهد. تنفر نمیتواند تنفر را از بین ببرد؛ فقط عشق میتواند این کار را انجام دهد.واقعیت به بیان دیگر این است که وقتی ما احساس تنفر داریم، این احساس بهترین تواناییهای ما را سلب میکند. این احساس کنترل ما را در دست میگیرد. ما دلیل تنفرمان را فراموش میکنیم. ما دیگر به راحتی متنفر میشویم فقط به خاطر اینکه به تنفر عادت کردهایم و کمکم شروع به تنفر از خود نیز میکنیم.
هر چیز و هرکس که شما از او متنفرید، در قلب و ذهن شما دائماً حضور دارد. بنابراین اگر خواهان حذف فرد یا کسی از ذهنتان هستید، تنفر را کنار بگذارید. به جای آن خود را جدا ساخته و به جلو حرکت کنید و به عقب نگاه نکنید.
چسبیدن به غم و غصه
روزی میرسد که زمانی که به گذشته زندگیتان نگاه میکنید، میبینید که خیلی از نگرانیها و ترسهایتان به واقعیت تبدیل نشده و کاملاً بیپایه و اساس بودهاند.بنابراین چرا همین حالا از این خواب غفلت بیدار نشده و این مسئله را درک نکنید؟ وقتی که به وقایع چند سال گذشته نگاه میکنید ، چند فرصت شاد بودن را که به خاطر نگرانیها و ترسهای بیمورد خراب کردهاید را میبینید؟ اگرچه در مورد آن فرصتهای شادی از دست رفته، دیگر کاری نمیتوان کرد، اما خیلی کارها میتوانید در مورد فرصتهایی که در آینده برایتان پیش خواهد آمد انجام دهید.
شما متوجه میشوید که گاهی لازم است بعضی چیزها را سخت نگرفت، چون در غیر این صورت روی روح و قلبتان سنگینی خواهد کرد. اجازه بدهید رها شوید، خودتان را گرفتار نکنید. خیلی راحت میتوانید از زندگیتان بیشتر لذت ببرید. اصلاً مهم نیست در چه شرایطی به سر میبرید.تنها چیزی که مهم است این است که خود را از زیر لایههای سنگین و بیمنطقی که بر روی شانههای شما سنگینی میکنند رها سازید.
ترسها و نگرانیها، خشم و حسادت، و این نیاز که باید همیشه درست باشید و دیگران را کنترل کنید را رها کنید. خود بزرگ بینی و اینکه همه چیز باید طبق روش شما پیش برود را کنار بگذارید. در زیر این لایههای پوچ و بیارزش، یک فرد شاد و خلاق پنهان است. وقتی که شروع به کندن این لایهها کنید و به راحتی همه چیز را آن طور که هست بپذیرید و بستایید، زندگی را دلچسب و فوقالعاده خواهید یافت.
پراهمیت نشان دادن مشکلات
یک روز بد، فقط یک روز بد است. آن را به چیز بیشتری تبدیل نکنید. لحظات سختی و مشقت، بدون شک شرایط کاری و زندگی شما را تحت تأثیر قرارمی دهند. با این حال شما نباید اجازه دهید که آنها شخصیت و یا هدف شما را تحت تأثیر قرار دهند. متوجه ضعفها و مشکلات باشید و سعی کنید خودتان را با آنها وفق دهید، اما به آنها شاخ و برگ ندهید که به یک بخش مهم از رندگیتان تبدیل شوند.
هر روزی برای شما یک سری درسهای جدید و امکانات به همراه دارد. همیشه یک راه وجود دارد که در مسیری که پیشگرفتهاید، قدم بعدی را به سمت جلو بردارید. وقایع ممکن است در بعضی مواقع خیلی وحشتناک و اجتنابناپذیر به نظر برسد. اما همیشه شما قادر به انتخابید. وگرنه ، کی و چطور ممکن است که شما قادر به تحمل و یا حرکت به جلو باشید.
دائماً در جستجوی رضایت گذرا بودن
دو نوع رضایتمندی در زندگی وجود دارد: گذرا و پایدار. نوع گذرا، زاییدهی رضایت و راحتی مادی است، درحالیکه نوع پایدار در نتیجهی بلوغ تدریجی ذهن شما رخ میدهد. در یک نگاه گذرا ممکن است تمیز دادن این دو سخت به نظر برسد، اما با گذر زمان، مشخص میشود که نوع دوم بسیار برتر و بالاتر است.
داشتن رضایتمندی خود به تحمل بالا و پایینهای زندگی کمک میکند، چون در میان این مشکلات، ذهن شما اطمینان و آرامشش را حفظ میکند. از طرف دیگر، وقتی تغییرات زودگذر زندگی این قدرت را دارند که ذهن شما را به هم بریزند و آشفته سازند، حتی داشتن چشمگیرترین رضایتمندی مادی هم نمیتواند شما را برای طولانی مدت خوشحال نگاه دارد.
ایجاد یک تغییر بزرگ به طور ناگهانی
اگر خواهان تغییر جهان هستید، از جهان اطرافتان شروع کنید. ایجاد یک تغییر ناگهانی بزرگ، معمولاً غیرممکن است و سعی کردن در این جهت بسیار استرس زا است. با این وجود، ایجاد تغییر در زندگی چند نفر، کاملاً ممکن و نسبتاً راحت است. شما باید هر بار روی یک فرد تمرکز کرده و بهتر است از نزدیکترین فرد به خود شروع کنید.
سعی کنید یک دسته تغییرات کوچک شکل دهید و اجازه دهید به طور طبیعی گسترش یابد. اگر میخواهید ذهن یا حال و هوای کسی را عوض کنید، معمولاً لازم است اول اطرافیانش را تغییر دهید. برای مثال، اگر کسی را بخندانید، خنده او ممکن است بقیه را نیز بخنداند. به این شکل،شما میتوانید با استفاده از درایت خود، و بدون اینکه به خود استرس وارد کنید، تعداد زیادی را تحت تأثیر قرار دهید.
حفظ ارتباط با کسی که شما را آزار میدهد
گاهی شما مجبورید که از افراد دوری گزینید، نه به این علت که به آنها بهایی نمیدهید، بلکه به این خاطر که آنها به شما بهایی نمیدهند. وقتی کسی شما را بارها و بارها آزرد، این حقیقت را بپذیرید که او برای شما ارزشی قائل نیست. این یک واقعیت تلخ است که باید پذیرفت. سعی نکنید که بیشتر از این آنها را تحت تأثیر قرار دهید. حتی یک لحظه دیگر از زمان زندگیتان را برای اثبات چیزی به آنها تلف نکنید. نیاز به هیچ اثباتی نیست. دیگر هرگز کاری را به خاطر آنها انجام ندهید.
برجسته کردن بیش از حد زیبایی ظاهری
شیفته و شیدای کسی شدن، آن هم فقط به خاطر ظاهر خارجیاش ، درست مثل این است که غذای مورد علاقه خود را بر اساس رنگ انتخاب کرده باشید نه طعم و مزه آن. این اصلاً منطقی نیست. خصوصیتهای ذاتی، نامرئی، غیرقابل سنجش و رفتاری است که جذابیت را پایدار میسازد.
درست همان طوری که بعضی افراد از بوی نعناع لذت می برند، درحالیکه بعضی دیگر رایحهی دارچین را میپسندند، یک کشش جادویی و غیرقابلانکار شما را به سوی بعضی افراد، مکانها و چیزها جذب میکند. گاهی اوقات، در میان گذاشتن زخمهای روحی خود با دیگران شما را به آنها جذب میکند و یک رابطهی محکم شکل میگیرد که شما را در کنار هم برای مدت طولانی نگه میدارد.
نظر کاربران
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این مطلب دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.